Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مأیوس کردن
2 . بلندتر کردن (لباس)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to let down
/lɛt daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: let down]
[گذشته: let down]
[گذشته کامل: let down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مأیوس کردن
زیر قول زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مایوس کردن
مایوس
مترادف و متضاد
disappoint
to let somebody down
کسی را مأیوس کردن
1. Claire let me down. We agreed to meet at eight o’clock but she didn’t come.
1. "کلر" زیر قولش زد. قرار بود ساعت 8 همدیگر را ببینیم، ولی او نیامد.
2. I've promised to go to the party with Beth and I feel I can't let her down.
2. من قول دادهام که با "بث" به مهمانی بروم و حس میکنم که نمیتوانم او را مأیوس کنم.
2
بلندتر کردن (لباس)
1.This skirt needs letting down.
1. این دامن نیاز به بلندتر کردن دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
let
lesser rorqual
lessen
less
lesion
let go
let in
let loose
let off
let on
کلمات نزدیک
let bygones be bygones.
let alone
let
lester
lest
let go
let in
let know
let me adjust the rearview mirror.
let me check it in the dictionary.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان