Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
انگیسی
المانی
فرانسه
ترکیه
search
much
/mʌtʃ/
/mʌtʃ/
تخصیص گر
1. زیاد
خیلی
2. تمام و کمال
ضمیر
1. زیاد
قید
1. خیلی
تخصیص گر
1 . زیاد
خیلی
تخصیص گر
2 . تمام و کمال
ضمیر
1 . زیاد
قید
1 . خیلی
تخصیص گر
1
much
[تخصیص گر]
1
زیاد
خیلی
1.
I'd
love
to
come
but
I've
got
too
much
work
.
1. من دوست دارم بیایم اما خیلی زیاد کار دارم.
2.
I've
had
so
much
food
.
2. من خیلی زیاد غذا خورده ام.
3.
Much
work
remains
to
be
done
.
3. کار زیادی برای انجام دادن باقی میماند.
4.
She
doesn't
earn
much
money
.
4. او پول زیادی در نمی آورد.
as much ... as
هر چقدر ...
Take
as
much
time
as
you
like
.
میتوانی هرچقدر زمان میخواهی داشته باشی.
so much ... that
آنقدر زیاد... که
There
was
so
much
traffic
that
we
were
an
hour
late
.
آنقدر ترافیک زیاد بود که یک ساعت دیر کردیم.
much of the ...
بیشتر ...
I
lay
awake
for
much
of
the
night
.
من بیشتر شب را بیدار ماندم.
تخصیص گر
2
much
[تخصیص گر]
2
تمام و کمال
not much of a…
...تمام و کمال نبودن
1. I'm
not
much
of
a
cook
.
1. من یک آشپز تمام و کمال نیستم.
2.
It's
not
much
of
a
job
,
but
it
pays
the
bills .
2. شغل تمام و کمالی نیست، اما با آن پول مختصری درمیآورم.
ضمیر
1
much
[ضمیر]
1
زیاد
مترادف:
a lot
lots
plenty
متضاد:
few
little
not much
نه زیاد/نه خیلی
1. ‘Got
any
money
? ’ ‘Not
much
. ’
1. «پول همراهت داری؟» «نه خیلی.»
2. "
Is
there
any
wine
left
?" "
Not
much
."
2. «آیا شرابی باقی مانده است؟» «نه زیاد.»
to say much
زیاد حرف زدن
Peter
didn't
say
much
in
the
meeting
.
"پیتر" در جلسه حرف زیادی نزد.
قید
1
much
[قید]
1
خیلی
مترادف:
a good deal
a lot
very much
بسیار زیاد/خیلی
I’m
feeling
very
much
better
,
thank
you
.
خیلی بهترم، ممنون.
much better/worse ...
خیلی بهتر/بدتر و...
1. That's
a
much
better
idea
.
1. آن ایده خیلی بهتر است.
2.
Your
apartment
is
much
bigger
than
mine
.
2. آپارتمان تو خیلی بزرگتر از مال من است.
too much/much too
خیلی/زیادی
1.
The
other
one
was
much
too
expensive
.
1. آن یکی خیلی گران بود.
2.
You
worry
too
much
.
2. تو زیادی نگران هستی.
much the same as
خیلی شبیه ... بودن
My
new
job
is
much
the
same
as
the
old
one
.
شغل جدید من خیلی شبیه شغل قدیمیام است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان