Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عرف
2 . هنجار
3 . میانگین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
norm
/nɔːrm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عرف
رسم
مترادف و متضاد
convention
1.Short-term job contracts are the norm nowadays.
1. قراردادهای شغلی کوتاهمدت این روزها عرف است.
2
هنجار
معیار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هنجار
نرم
cultural and social norms
هنجارهای فرهنگی و اجتماعی
3
میانگین
حد متوسط
1.It deviates from the norm.
1. آن از حد متوسط انحراف دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
norfolk island pine
nordic walking
nordic skiing
nordic
nora
norma
normal
normal distribution
normalcy
normality
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان