[اسم]

objection

/əbˈdʒek.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اعتراض مخالفت

  • 1.I have no objection if you want to stay an extra day.
    1. من هیچ اعتراضی ندارم اگر می خواهی یک روز اضافی بمانی.
  • 2.Our main objection
    2. مخالفت اصلی ما
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان