Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اعتراض
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
objection
/əbˈdʒek.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اعتراض
مخالفت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اعتراض
ایراد
واخواهی
شکایت
مخالفت
1.I have no objection if you want to stay an extra day.
1. من هیچ اعتراضی ندارم اگر می خواهی یک روز اضافی بمانی.
2.Our main objection
2. مخالفت اصلی ما
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
object
obey
obesity
obese
obelisk
objective
objectively
obligatory
obliging
obligingly
کلمات نزدیک
object
obituary
obfuscate
obey
obesity
objectionable
objective
objectively
objectivity
objector
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان