Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مانع
2 . انسداد
3 . منع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
obstruction
/əbˈstrʌkʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مانع
راهبند، سد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سد معبر
1.There's some kind of obstruction on the railway tracks.
1. نوعی مانع روی ریلهای راهآهن وجود دارد.
2
انسداد
بندآوری، مسدودسازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انسداد
سد
کارشکنی
گرفتگی
3
منع
جلوگیری
Obstruction of justice
جلوگیری از (اجرای) عدالت
تصاویر
کلمات نزدیک
obstruct
obstreperous
obstinately
obstinate
obstinacy
obstructive
obtain
obtainable
obtainment
obtrusive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان