[صفت]

outstretched

/ˌaʊtˈstretʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more outstretched] [حالت عالی: most outstretched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درازشده

  • 1.She took her father’s outstretched hand.
    1. او دست درازشده پدرش را گرفت.

2 فراتررفته

3 گشوده باز

  • 1.He ran towards her with with outstretched arms.
    1. او با آغوش گشوده به‌سمت او دوید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان