Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رهگذر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
passer-by
/ˌpæsər ˈbaɪ/
قابل شمارش
[جمع: passers-by]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رهگذر
عابر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رهگذر
عابر
1.Police asked passers-by if they had seen the accident.
1. پلیس از عابرین پرسید آیا تصادف را دیدند یا نه.
تصاویر
کلمات نزدیک
passengers of iran air flight number 549 for tokyo are requested to proceed to gate number 6 for boarding.
passenger ship
passenger seat
passenger
passageway
passerby
passing
passing lane
passing shot
passion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان