[فعل]

to penalize

/ˈpɛnəˌlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: penalized] [گذشته: penalized] [گذشته کامل: penalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جریمه کردن تنبیه کردن

formal
مترادف و متضاد discipline punish sentence reward
  • 1.The Detroit Lions were penalized fifteen yards for their rough play.
    1. (تیم) "دیترویت لیونز" برای بازی خشن پانزده یارد [فاصله ضربه آزاد] جریمه شدند.
  • 2.Two students were penalized very differently for the same offence.
    2. دو دانش‌آموز به‌خاطر یک جرم یکسان به‌طور بسیار متفاوت جریمه شدند.

2 به‌ضرر کسی تمام شدن

formal
مترادف و متضاد cause to suffer handicap favor help
  • 1.The new law appears to penalize the poorest members of society.
    1. ظاهراً قانون جدید به‌ضرر فقیرترین اعضای جامعه تمام می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان