در دستور زبان برای توصیف افعالی که به زمان حال اشاره دارند از اسم present و حرف تعریف the استفاده میشود. مثال:
".All the verbs in this text are in the present" (تمام فعلهای این متن، در زمان حال هستند.)
اسم present در مفهوم "هدیه" و "کادو" اشاره دارد به چیزی که بهعنوان هدیه، معمولا در مناسبت بهخصوصی مانند تولد و سالگرد ازدواج و ... و یا برای تشویق به انجام کاری بهخصوص، به کسی داده میشود. مثال:
".They gave me theater tickets as a present" (آنها بهعنوان هدیه به من بلیط تئاتر دادند.)
"a birthday present" (کادوی تولد)
The mayor will start the race and present the prizes.
شهردار مسابقه را آغاز میکند و جوایز را تقدیم میکند.
to present something to somebody
چیزی را به کسی تقدیم کردن
The sword was presented by the family to the museum.
شمشیر توسط خانواده به موزه تقدیم شد.
to present somebody with something
به کسی چیزی دادن/تقدیم کردن
1.
On his retirement, colleagues presented him with a set of golf clubs.
1.
هنگام بازنشستگیاش، همکاران به او ست چوب گل دادند.
2.
The winners were presented with medals.
2.
به برندهها مدال تقدیم شد.
کاربرد فعل present به معنای تقدیم کردن
فعل present در مفهوم "تقدیم کردن".
اعطای هدیه، مدال و ... به افرادی، به منظور عملی خاص (پیروزی در مسابقه، شجاعت در میدان جنگ و ...) معمولا در مراسم رسمی. مثال:
."The winners were presented with medals" (به برندهها مدال تقدیم شد.)
5
مجری (برنامه) بودن
اجرا کردن، مجریگری کردن
مترادف و متضاد
anchor
host
1.to present something
1.
مجری چیزی بودن
to present something
چیزی اجرا کردن
1.
She presents the late-night news.
1.
او اخبار آخر شب را اجرا میکند.
2.
She used to present a gardening program on TV.
2.
او قبلا مجری برنامهای درباره باغبانی در تلویزیون بود.
3.
Thursday’s ‘The Late Show’ was presented by Cynthia Rose.
3.
مجری برنامه "آخر شب" پنجشنبه "سینتیا رز" بود.
کاربرد فعل present به معنای مجری برنامه بودن یا اجرا کردن
در زبان انگلیسی بریتانیایی یکی از معانی فعل present به معنای حضور داشتن در برنامه تلویزیونی یا رادیویی و مجریگری کردن در آن یا اجرای آن است. مثال:
".She presents the late-night news" (او اخبار آخر شب را اجرا میکند.)
نکته: معادل این فعل در انگلیسی آمریکایی فعل host است.
1.
Compass Theatre Company presents a new production of ‘King Lear’.
1.
"گروه تئاتر قطبنما" نمایش جدیدی از "شاه لیر" را به نمایش میگذارد.
2.
The school is presenting 'West Side Story' this term.
2.
مدرسه این ترم "داستان کناره غربی" را نمایش میدهد.
کاربرد فعل present به معنای نمایش دادن
فعل present در مفهوم "نمایش دادن" اشاره دارد به نشان دادن و یا به نمایش گذاشتن یک فیلم، نمایشنامه و ... برای عموم. البته گاهی به عمل تولید آن نیز اشاره دارد. مثال:
".The school is presenting 'West Side Story' this term" (مدرسه این ترم "داستان کناره غربی" را نمایش میدهد.)
7
ایجاد کردن
to present something
چیزی ایجاد کردن
1.
Those loose wires could present a danger.
1.
آن سیمهای بیحفاظ میتواند خطر ایجاد کند.
2.
Use of these chemicals may present a fire risk.
2.
استفاده از این مواد شیمیایی ممکن است خطر آتشسوزی ایجاد کند.
to present somebody with something
چیزی برای کسی ایجاد کردن
Your request shouldn't present us with any problems.
درخواست شما نباید هیچ مشکلی برای ما ایجاد کند.
8
معرفی کردن
formal
مترادف و متضاد
introduce
to present somebody (to somebody)
کسی را (به کسی) معرفی کردن
1.
I was presented to the Queen in 1964.
1.
من در سال 1964 به ملکه معرفی شدم.
2.
May I present my fiancé to you?
2.
اجازه دارم نامزدم را به شما معرفی کنم؟
کاربرد فعل present به معنای معرفی کردن
برای معرفی کردن شخصی در یک موقعیت رسمی، مخصوصا برای معرفی فرد به افرادی با رده سنی، اجتماعی و ... بالاتر از فعل present استفاده میشود.
1.
He presented the report to his colleagues at the meeting.
1.
او گزارش را به همکارانش در جلسه ارائه داد.
2.
He presents a convincing case.
2.
او استدلالی مجابکننده ارائه میکند.
to present something (for something)
چیزی را (برای چیزی) ارائه دادن
Eight options were presented for consideration.
هشت گزینه برای بررسی ارائه شد.
توضیح در رابطه با فعل present در مفهوم "ارائه دادن"
ارائه چیزی بهخصوص (گزارش و ...) به افرادی مشخص به منظور در نظر گرفتن و بررسی آن چیز. مثال:
".He presented the report to his colleagues at the meeting" (او گزارش را به همکارانش در جلسه ارائه داد.)
10
نشان دادن
مترادف و متضاد
show
To present something
چیزی را نشان دادن
The company decided that it needed to present a more modern image.
شرکت تصمیم گرفت که نیاز دارد تصمیم مدرنتری (از خود) نشان دهد.
to present somebody with something
به کسی چیزی را نشان دادن
The documentary presented us with a balanced view of the issue.
مستند به ما دیدگاهی متعادل از مسئله نشان داد.
to present yourself + adv./prep.
خود را نشان دادن
You need to present yourself better.
باید خودت را بهتر نشان دهی.
to present something/somebody/oneself as something
چیزی/کسی/خود را بهعنوان چیزی نشان دادن
1.
He likes to present himself as a radical politician.
1.
او دوست دارد خود را بهعنوان یک سیاستمدار افراطی نشان دهد.
2.
The press presents this as a kind of victory.
2.
مطبوعات این را گونهای از پیروزی نشان میدهد.
توضیح در رابطه با فعل present در مفهوم نشان دادن
- فعل present در مفهوم "نشان دادن".
نشان دادن یا توصیف چیزی به شیوهای خاص به منظور توصیف آن چیز. مثال:
".The documentary presented us with a balanced view of the issue" (مستند به ما دیدگاهی متعادل از مسئله نشان داد.)
11
بهوجود آمدن
رخ دادن، نمایان شدن، پیش آمدن
مترادف و متضاد
arise
happen
occur
to present itself
بهوجود/پیش آمدن
1.
As soon as the opportunity presented itself, she would get another job.
1.
به محض آنکه فرصت بهوجود آید، او کار دیگری میگیرد.
2.
One major problem did present itself, though.
2.
اگرچه، یک مشکل بزرگ پیش آمد.
to present itself to somebody
برای کسی نمایان شدن
Thankfully, a solution presented itself to him surprisingly soon.
خوشبختانه، خیلی زود، راه حلی برایش نمایان شد.
12
حضور پیدا کردن
حاضر شدن
مترادف و متضاد
appear
attend
to present oneself at, for, in ...
حضور پیدا کردن
1.
She was ordered to present herself in court on May 20.
1.
به او امر شد که بیستم می در دادگاه حاضر شود.
2.
You will be asked to present yourself for an interview.
2.
از شما درخواست خواهد شد که برای مصاحبه حضور پیدا کنید.