[اسم]

prevarication

/prɪˌværɪˈkeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حرف دو پهلو دروغ

مترادف و متضاد deviation from the truth lying
  • 1.She accused him of prevarication.
    1. او مرد را متهم به دروغ گویی کرد.
  • 2.The report was full of lies and prevarications.
    2. گزارش پر از دروغ و حرف های دو پهلو بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان