[اسم]

quantification

/ˌkwɑntɪfəˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اندازه‌گیری [تعیین کمیت چیزی]

معادل ها در دیکشنری فارسی: اندازه‌گیری
  • 1.the quantification of damages is difficult.
    1. اندازه‌گیری خسارات، دشوار است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان