Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عذاب وجدان
2 . حالت تهوع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
qualm
/kwɑːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عذاب وجدان
شک و تردید
مترادف و متضاد
misgiving
1.He had been working very hard so he had no qualms about taking a few days off.
1. او خیلی سخت کار کرده بود، بنابراین هیچ عذاب وجدانی به خاطر چند روز مرخصی گرفتن نداشت.
2.She left her husband and children without a qualm.
2. او شوهر و بچههایش را بدون عذاب وجدان ترک کرد.
2
حالت تهوع
مترادف و متضاد
nausea
A wave of qualm engulfed him.
موجی از حالت تهوع او را فراگرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
quality of life
quality newspaper
quality controller
quality control
quality
quandary
quantifiable
quantifiably
quantification
quantifier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان