[فعل]

to quote

/kwoʊt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: quoted] [گذشته: quoted] [گذشته کامل: quoted]

1 نقل‌قول کردن اعلام کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نقل کردن
مترادف و متضاد cite recite refer to restate
  • 1.She often quotes her spouse to prove a point.
    1. او اغلب برای اثبات حرف‌هایش از همسرش نقل‌قول می‌کند.
  • 2.The stockbroker quoted gold at a dollar off yesterday's closing price.
    2. دلال سهام قیمت طلا را یک دلار کمتر از قیمت دیروز اعلام کرد.

2 مظنه دادن قیمت اعلام کردن، قیمت دادن

specialized
مترادف و متضاد bid estimate price something at state
  • 1.Several football clubs are now quoted on the Stock Exchange.
    1. بسیاری از باشگاه‌های فوتبال اکنون در بازار بورس دارای قیمت هستند.
  • 2.Yesterday the pound was quoted at $1.8285.
    2. دیروز قیمت یک پوند 1.8285 دلار اعلام شد.

3 ذکر کردن مثال آوردن

مترادف و متضاد reproduce retell take
  • 1.The judge quoted several cases to support his opinion.
    1. قاضی از چندین پرونده برای حمایت از رای‌اش مثال آورد.
[اسم]

quote

/kwoʊt/
قابل شمارش

4 مظنه (نرخ) قیمت

informal
مترادف و متضاد estimate quotation
  • 1.I need to get some quotes for the roof repairs.
    1. من برای تعمیرات سقف باید از چند نفر مظنه بگیرم.

5 علامت نقل‌قول

مترادف و متضاد quotation marks

6 نقل‌قول

مترادف و متضاد quotation
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان