Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زیر و رو کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to ransack
/ˈrænˌsæk/
فعل گذرا
[گذشته: ransacked]
[گذشته: ransacked]
[گذشته کامل: ransacked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
زیر و رو کردن
گشتن
مترادف و متضاد
turn upside down
1.I ransacked the cupboard for my ski boots.
1. من قفسه را برای پیدا کردن پوتین های اسکی گشتم.
2.The burglars ransacked the house but found nothing valuable.
2. دزد ها خانه را زیر و رو کردند اما هیچ چیز باارزشی پیدا نکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rankle
ranking
rank
rangy
ranger
ransom
ransom note
rant
rantings
raoul
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان