[فعل]

to rankle

/ˈræŋkəl/
فعل ناگذر
[گذشته: rankled] [گذشته: rankled] [گذشته کامل: rankled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آزاردهنده بودن عذاب‌آور بودن

  • 1.Her comments still rankled.
    1. نظرات او هنوز هم آزاردهنده هستند.

2 آزار دادن عذاب دادن، ناراحت کردن

  • 1.Lisa was rankled by his assertion.
    1. "لیسا" از ادعای او ناراحت شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان