Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آزاردهنده بودن
2 . آزار دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to rankle
/ˈræŋkəl/
فعل ناگذر
[گذشته: rankled]
[گذشته: rankled]
[گذشته کامل: rankled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آزاردهنده بودن
عذابآور بودن
1.Her comments still rankled.
1. نظرات او هنوز هم آزاردهنده هستند.
2
آزار دادن
عذاب دادن، ناراحت کردن
1.Lisa was rankled by his assertion.
1. "لیسا" از ادعای او ناراحت شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ranking
rank
rangy
ranger
range
ransack
ransom
ransom note
rant
rantings
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان