[اسم]

ransom

/ˈrænsəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پول (برای آزادی گروگان) خون‌بها، باج

معادل ها در دیکشنری فارسی: باج
  • 1.The kidnappers demanded a ransom of £50 000.
    1. آدم‌رباها درخواست مبلغ 50000 پوند (به عنوان) پول آزادی کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان