Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پول (برای آزادی گروگان)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ransom
/ˈrænsəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پول (برای آزادی گروگان)
خونبها، باج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باج
1.The kidnappers demanded a ransom of £50 000.
1. آدمرباها درخواست مبلغ 50000 پوند (به عنوان) پول آزادی کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ransack
rankle
ranking
rank
rangy
ransom note
rant
rantings
raoul
rap
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان