[فعل]

to re-examine

/ˌriː ɪɡˈzæmɪn/
فعل گذرا
[گذشته: re-examined] [گذشته: re-examined] [گذشته کامل: re-examined]

1 دوباره بازپرسی کردن

  • 1.The judge asked Sir Humphrey if he wished to re-examine the witness.
    1. قاضی از "آقای هامفری" پرسید آیا او می‌خواهد از شاهد دوباره بازپرسی کند.

2 مجدداً بررسی کردن مجدداً معاینه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تجدیدنظر کردن
مترادف و متضاد reassess
  • 1.All the evidence needs to be re-examined.
    1. تمام شواهد باید مجدداً بررسی شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان