Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باطل کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to revoke
/rɪˈvoʊk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: revoked]
[گذشته: revoked]
[گذشته کامل: revoked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باطل کردن
لغو کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فسخ کردن
مترادف و متضاد
cancel
repeal
rescind
enact
1.a policeman has the power to revoke a driver's license.
1. یک افسر پلیس قدرت باطل کردن یک گواهینامه رانندگی را دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
revive
revival
revitalize
revisit
revisionism
revolt
revolting
revolting stench
revolution
revolutionary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان