[فعل]

to revoke

/rɪˈvoʊk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: revoked] [گذشته: revoked] [گذشته کامل: revoked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باطل کردن لغو کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: فسخ کردن
مترادف و متضاد cancel repeal rescind enact
  • 1.a policeman has the power to revoke a driver's license.
    1. یک افسر پلیس قدرت باطل کردن یک گواهینامه رانندگی را دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان