Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انقلاب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
revolution
/ˌrev.əˈluː.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انقلاب
تغییر اساسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انقلاب
1.Penicillin craeted a revolution in medicine.
1. پنیسیلین، انقلابی در (علم) پزشکی ایجاد کرد.
2.The French Revolution
2. انقلاب فرانسه
تصاویر
کلمات نزدیک
revolting stench
revolting
revolt
revoke
revive
revolutionary
revolutionize
revolutionize something
revolve
revolver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان