[اسم]

rivalry

/ˈraɪvlri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رقابت

معادل ها در دیکشنری فارسی: رقابت
political rivalries
رقابت‌های سیاسی

2 چشم و هم‌چشمی

معادل ها در دیکشنری فارسی: چشم و همچشمی
  • 1.There was a lot of rivalry between the sisters.
    1. چشم‌ و هم‌چشمی زیادی بین خواهرها وجود داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان