[صفت]

sanctimonious

/ˌsæŋktɪˈmoʊniəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more sanctimonious] [حالت عالی: most sanctimonious]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خشکه مقدس جا نماز آبکش

مترادف و متضاد hypocritically religious self-righteous
  • 1.I wish she’d stop being so sanctimonious.
    1. ای کاش تو از جانماز آب کش بودن دست بر می داشتی.
  • 2.I’m fed up with his sanctimonious attitude.
    2. من از اخلاق خشکه مقدس او خسته شده ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان