Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحقیر
2 . (با خشم یا تحقیر) رد کردن
3 . خوار کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
scorn
/skɔːrn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحقیر
اهانت، استهزاء
مترادف و متضاد
contempt
1.She was unable to hide the scorn in her voice.
1. او نتوانست اهانت در صدایش را مخفی کند.
[فعل]
to scorn
/skɔːrn/
فعل گذرا
[گذشته: scorned]
[گذشته: scorned]
[گذشته کامل: scorned]
صرف فعل
2
(با خشم یا تحقیر) رد کردن
نپذیرفتن
1.She wrote a letter scorning his offer.
1. او نامهای نوشت و (در آن) پیشنهاد او را رد کرد.
3
خوار کردن
تحقیر کردن
1.The criminal was scorned by everyone in the community.
1. فرد مجرم توسط تمام افراد جامعه تحقیر شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
scoreboard
score out
score
scorching
scope
scorpion
scorzonera
scorzonera hispanica
scot
scotch
کلمات نزدیک
scorer
scoreboard
score
scorching hot
scorching
scornful
scornfully
scorpio
scorpion
scot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان