Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ویژگی بخصوصی را در کسی دیدن
2 . خوشامدگویی و راهنمایی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to see in
/ˈsiː ˈɪn/
فعل گذرا
[گذشته: saw in]
[گذشته: saw in]
[گذشته کامل: seen in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ویژگی بخصوصی را در کسی دیدن
1.I always try to see the good in people, even when they say or do bad things.
1. من همیشه سعی میکنم خوبیها را در افراد ببینم، حتی وقتی چیزهای بدی میگویند یا (کارهای بدی) انجام میدهند.
2.I don't know what she sees in him.
2. نمیدانم در او چه میبیند.
2
خوشامدگویی و راهنمایی کردن
1.Please see him in, Mr. Coles. Thank you.
1. لطفاً به ایشان خوشامدگویی کرده و راهنماییشان کنید، آقای "کولز". ممنون.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
run up on
run with
run past
run out on
run in
see into
stand aside
stand off
take out in
throw down
کلمات نزدیک
see friends
see eye to eye
see a war movie
see a play
see a man about a dog
see off
see red
see the color of someone's money
see the whites of their eyes
see through
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان