[فعل]

to send off

/sɛnd ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: sent off] [گذشته: sent off] [گذشته کامل: sent off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ارسال کردن (با پست) پست کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مخابره کردن
to send something off
چیزی را ارسال کردن
  • I'm sending the files off to my boss tomorrow.
    من فردا فایل‌ها را برای رئیسم ارسال می‌کنم.

2 روانه کردن فرستادن

  • 1.They've sent off their son to college.
    1. آن‌ها پسرشان را روانه کالج کرده‌اند.

3 اخراج کردن (فوتبال)

to send somebody off
کسی را اخراج کردن
  • Bale was sent off for a foul in the second half.
    "بیل" به خاطر خطایی در نیمه دوم (از بازی) اخراج شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان