Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صاف
2 . بیدردسر
3 . یکدست
4 . آرام (پرواز با هواپیما)
5 . صاف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
smooth
/smuːð/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: smoother]
[حالت عالی: smoothest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صاف
نرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نرم
صاف
مخملی
لطیف
مترادف و متضاد
even
flat
level
rough
uneven
1.This cream will help your skin to stay smooth.
1. این کرم کمک میکند که پوستت صاف [بیچینوچروک] بماند.
soft and smooth skin
پوستی لطیف و صاف
2
بیدردسر
بیدغدغه
مترادف و متضاد
easy
effortless
straightforward
fraught
1.Her job is to help students make a smooth transition from high school to college.
1. وظیفه او کمک کردن به دانشآموزان در داشتن انتقالی بیدردسر از دبیرستان به دانشگاه است.
3
یکدست
مترادف و متضاد
even
whipped
lumpy
uneven
1.Beat the sauce until it is smooth.
1. آنقدر سس را هم بزنید که یکدست شود.
4
آرام (پرواز با هواپیما)
بدون بالا و پایین شدن، هموار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرام
مترادف و متضاد
calm
still
tranquil
bumpy
rough
1.The weather was good,so we had a very smooth flight.
1. هوا خوب بود، برای همین ما پروازی بسیار آرام داشتیم.
[فعل]
to smooth
/smuːð/
فعل گذرا
[گذشته: smoothed]
[گذشته: smoothed]
[گذشته کامل: smoothed]
صرف فعل
5
صاف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صاف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
smooch
smolder
smoky
smoking
smokestack
smooth surface
smoothen
smoothie
smoothly
smoothness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان