[صفت]

springy

/ˈsprɪŋi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: springier] [حالت عالی: springiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کش‌دار فنری، قابل‌ارتجاع

معادل ها در دیکشنری فارسی: فنری
  • 1.The grass was soft and springy.
    1. چمن نرم و قابل‌ارتجاع بود.

2 جهنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: جهنده

3 پرانرژی و با اعتمادبه‌نفس سرزنده و پرجست‌وخیز

  • 1.He left the room with a springy step.
    1. او اتاق را با قدم‌(های) پرانرژی [سرزنده و جست‌وخیزکنان] ترک کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان