Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کسی را پاییدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to spy on
/spaɪ ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: spied on]
[گذشته: spied on]
[گذشته کامل: spied on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کسی را پاییدن
کسی را یواشکی زیر نظر داشتن
1.Have you been spying on me?
1. داشتی من را میپاییدی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
spy
sputter
sputnik
spurt
spurn
spyhole
spying
sq.
squabble
squad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان