Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تعقیب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
stalking
/ˈstɔːkɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تعقیب
مزاحمت
1.An undercover detective said ‘Stalking has become a problem that we must take seriously.’
1. یک کارآگاه مخفی گفت "مزاحمت یک مشکل بزرگی شده است که باید جدی گرفته شود."
2.the deer stalking season
2. فصل تعقیب آهو
تصاویر
کلمات نزدیک
stalker
stalk
stalemate
stale
stalagmite
stall
stallion
stalls
stalwart
stamen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان