[اسم]

stud

/stʌd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نگین

  • 1.He has a small stud.
    1. او یک نگین کوچک دارد.
diamond studs
نگین‌های الماس
  • How can you tell if a diamond stud is real?
    چطور می‌توانی بگویی که یک نگین الماس واقعی است؟

2 اسب مخصوص جفت‌گیری اسب پرورشی

  • 1.He was voted horse of the year and then was retired to stud.
    1. او به عنوان اسب سال رای آورد و بعد به عنوان اسب پرورشی بازنشسته شد.
  • 2.Norman also established a breeding stud.
    2. "نورمان" همچنین یک نژاد اسب پرورشی نیز بنانهاده است.

3 اصطبل پرورش اسب

  • 1.A stud says it uses security methods such as electric fencing.
    1. یک اصطبل پرورش اسب می‌گوید که از روش‌های امنیتی مانند حصار الکتریکی استفاده می‌کند.
  • 2.He runs a stud in Ireland.
    2. او یک اصطبل پرورش اسب را در ایرلند مدیریت می‌کند.

4 مرد جوان و جذاب (دارای شریک‌های جنسی بسیار)

culturally sensitive informal
  • 1.He thinks he's a real stud.
    1. من فکر می‌کنم که او واقعا یک مرد جوان و جذاب است.
  • 2.The stud had so many sexual partners.
    2. آن مرد جوان و جذاب شریک‌های جنسی بسیار زیادی داشت.

5 میخ کفش استوک

معادل ها در دیکشنری فارسی: میخ کفش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان