Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نگین
2 . اسب مخصوص جفتگیری
3 . اصطبل پرورش اسب
4 . مرد جوان و جذاب (دارای شریکهای جنسی بسیار)
5 . میخ کفش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
stud
/stʌd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نگین
1.He has a small stud.
1. او یک نگین کوچک دارد.
diamond studs
نگینهای الماس
How can you tell if a diamond stud is real?
چطور میتوانی بگویی که یک نگین الماس واقعی است؟
2
اسب مخصوص جفتگیری
اسب پرورشی
1.He was voted horse of the year and then was retired to stud.
1. او به عنوان اسب سال رای آورد و بعد به عنوان اسب پرورشی بازنشسته شد.
2.Norman also established a breeding stud.
2. "نورمان" همچنین یک نژاد اسب پرورشی نیز بنانهاده است.
3
اصطبل پرورش اسب
1.A stud says it uses security methods such as electric fencing.
1. یک اصطبل پرورش اسب میگوید که از روشهای امنیتی مانند حصار الکتریکی استفاده میکند.
2.He runs a stud in Ireland.
2. او یک اصطبل پرورش اسب را در ایرلند مدیریت میکند.
4
مرد جوان و جذاب (دارای شریکهای جنسی بسیار)
culturally sensitive
informal
1.He thinks he's a real stud.
1. من فکر میکنم که او واقعا یک مرد جوان و جذاب است.
2.The stud had so many sexual partners.
2. آن مرد جوان و جذاب شریکهای جنسی بسیار زیادی داشت.
5
میخ کفش
استوک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
میخ کفش
تصاویر
کلمات نزدیک
stuck-up
stuck
stucco
stubby
stubbornness
studded
student
student loan
student union
student visa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان