[اسم]

supplication

/ˌsʌplɪˈkeɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 التماس استدعا، تقاضا

معادل ها در دیکشنری فارسی: التماس تضرع تمنا لابه
مترادف و متضاد prayer
  • 1.He listened with patience to their supplications.
    1. او با صبوری به تقاضاهایشان گوش داد.
  • 2.She knelt in supplication.
    2. او برای التماس کردن زانو زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان