[اسم]

supplies

/səˈplaɪz/
غیرقابل شمارش

1 آذوقه ملزومات، لوازم، منابع

معادل ها در دیکشنری فارسی: مایحتاج لوازم
مترادف و متضاد provisions rations stocks stores
  • 1.Our supplies were running out.
    1. آذوقه ما رو به اتمام بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان