Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ورم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to swell up
/swɛl ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: swelled up]
[گذشته: swelled up]
[گذشته کامل: swollen up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ورم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باد آوردن
1.Bacteria can cause gums to swell and bleed.
1. باکتریها میتوانند باعث شوند لثهها ورم و خونریزی کنند.
2.Her arm was beginning to swell up where the bee had stung her.
2. بازویش جایی که زنبور نیشش زده بود، داشت ورم میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
swell
sweets
sweetness
sweetly
sweetie-pie
swellhead
swelling
swelter
sweltering
swelteringly hot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان