[اسم]

tea

/tiː/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چای

معادل ها در دیکشنری فارسی: چای
مترادف و متضاد tea leaves
  • 1.She likes tea and coffee.
    1. او چای و قهوه دوست دارد.
a cup/mug/pot of tea
یک فنجان/لیوان/قوری چای
  • I'd love a cup of tea, please.
    من یک فنجان چای می‌خواهم لطفا.
lemon/iced tea
چای لیمو/یخ‌چای
کاربرد اسم tea به معنای چای
معادل اسم tea در فارسی "چای" است. به برگ‌های خشک‌شده گیاه چای، tea یا چای گفته می‌شود. tea به‌خصوص در کشورهای شرقی، یک نوشیدنی محبوب است که ترکیبی از آب جوش و چای است. چای سبز و سیاه از محبوب‌ترین گونه‌ها هستند. مثال:
".I'd love a cup of tea, please" (من یک فنجان چای می‌خواهم لطفا.)
"the green tea" (چای سبز)

2 عصرانه

  • 1.You can have your tea as soon as you come home from school.
    1. می‌توانی به محض آمدن از مدرسه عصرانه‌ات را بخوری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان