Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پررونق شدن
2 . سالم و سرحال بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to thrive
/θraɪv/
فعل ناگذر
[گذشته: thrived]
[گذشته: thrived]
[گذشته کامل: thrived]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پررونق شدن
شکوفا شدن، رشد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رونق داشتن
نشو و نما کردن
شکوفا شدن
1.His business thrived in the years before the war.
1. تجارت او در سالهای قبل از جنگ پررونق شد.
2
سالم و سرحال بودن
بهسرعت رشد کردن
1.The new baby thrived.
1. نوزاد سالم و سرحال بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
thrilling
thriller
thrilled
thrill
thriftily
thriving
throat
throne
throttle
through
کلمات نزدیک
thrilling
thriller
thrilled
thrill to
thrill
thrive on
thriving
throat
throb
throbbing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان