[اسم]

tyranny

/ˈtɪrəni/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استبداد ظلم، ستم

معادل ها در دیکشنری فارسی: استبداد

2 حکومت استبدادی

مترادف و متضاد dictatorship
  • 1.His tyranny was impossible to live under.
    1. زندگی کردن تحت سلطه حکومت استبدادی او غیرممکن بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان