[صفت]

unsympathetic

/ˌʌnˌsɪmpəˈθetɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unsympathetic] [حالت عالی: most unsympathetic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌احساس بی‌عاطفه

مترادف و متضاد sympathetic
  • 1.I told him about the problem but he was totally unsympathetic.
    1. من راجع به مشکل با او حرف زدم اما او کاملا بی‌احساس بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان