Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گرگ
2 . آدم لاابالی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wolf
/wʊlf/
قابل شمارش
[جمع: wolves]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گرگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گرگ
a pack of wolves
یک گله گرگ
2
آدم لاابالی
آدم خبیث
disapproving
informal
1.This wolf comes up to me and starts snatching my purse. I slapped him in the face and ran away.
1. یک آدم لاابالی آمد جلو و خواست کیفم را قاپ بزند. من به صورتش سیلی زدم و فرار کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wold
wok
wog
woefulness
woefully
wolf at the door
wolf down
wolf in sheep's clothing
wolf may lose his teeth but never his nature
wolf pack
کلمات نزدیک
wok
woefully
woeful
woebegone
woe
wolf down
wolf whistle
wolfhound
wolfish
wolverine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان