[اسم]

womanhood

/ˈwʊmənhʊd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زنانگی زنی، زن بودن، خانم بودن

معادل ها در دیکشنری فارسی: زنی
  • 1.He watched his daughters grow to womanhood.
    1. او دخترانش را دید که بزرگ شدند و خانم شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان