خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رمان
[اسم]
der Roman
/ʀoˈmaːn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Romane]
[ملکی: Roman(e)s]
1
رمان
داستان بلند
1.Ich lese gern Romane.
1. من رمان خواندن را دوست دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
rom
rollenspiel
rollstuhl
rollo
rollkragen
romantik
romantisch
romanze
rosa
rose
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان