1 . مراقبت کردن 2 . نگران بودن 3 . ترتیب کاری/چیزی را دادن
[فعل]

sorgen

/ˈzɔʁɡən/
فعل ناگذر
[گذشته: sorgte] [گذشته: sorgte] [گذشته کامل: gesorgt] [فعل کمکی: haben ]

1 مراقبت کردن نگهداری کردن

مترادف و متضاد betreuen pflegen sich annehmen sich kümmern versorgen
für etwas (Akk.) sorgen
از چیزی مراقبت کردن
  • 1. Wer sorgt denn für die Kinder?
    1. چه کسی از بچه‌ها مراقبت می‌کند؟
  • 2. Wer sorgt für den Hund, wenn ihr im Urlaub seid?
    2. چه کسی از سگ مراقبت می‌کند وقتی شما در تعطیلات هستید؟
für sich selbst sorgen
مراقب خود بودن

2 نگران بودن دلواپس شدن، غصه خوردن (sich sorgen)

مترادف و متضاد besorgt sein Kummer haben sich beunruhigen sich Sorgen machen
sich (Akk.) um etwas (Akk.) sorgen
نگران چیزی بودن
  • Sorg dich nicht für mich! Ich werde vorsichtig sein.
    نگران من نباش! من مراقب خواهم بود.
sich wegen jeder Kleinigkeit sorgen
به‌خاطر هر چیز کوچکی نگران شدن
  • Er sorgt sich wegen jeder Kleinigkeit in seinem Leben.
    او به‌خاطر هر چیز کوچکی در زندگی‌اش نگران می‌شود.

3 ترتیب کاری/چیزی را دادن انجام دادن

مترادف و متضاد aufpassen sich kümmern Sorge tragen
dafür sorgen, dass...
ترتیبی دادن که...
  • Können Sie bitte dafür sorgen, dass die Heizung funktioniert?
    می توانید اطمینان حاصل کنید که سیستم گرمایشی کار می کند؟
für etwas (Akk.) sorgen
ترتیبی دادن [کاری کردن]
dafür ist gesorgt
ترتیبش داده شده‌است
  • Keine Sorge, dafür ist gesorgt.
    جای نگرانی نیست، ترتیبش داده شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان