خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اجتنابناپذیر
2 . الزاما
[صفت]
zwangsläufig
/ˈʦvaŋsˌlɔɪ̯fɪç/
غیرقابل مقایسه
1
اجتنابناپذیر
1.eine zwangsläufige Folge
1. پیامدی اجتنابناپذیر
[قید]
zwangsläufig
/ˈʦvaŋsˌlɔɪ̯fɪç/
غیرقابل مقایسه
2
الزاما
بهناچار
1.So leichtsinnig wie er ist, musste er ja zwangsläufig einmal einen Unfall haben
1. کسیکه مانند او سهلانگار است، باید بهناچار یک بار تصادفی داشته باشد.
2.Unfaire Behandlung wird zwangsläufig zu Unzufriedenheit führen.
2. رفتار مغرضانه الزاما به نارضایتی منجر خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
zwangslage
zwanglosigkeit
zwanglos
zwanghaft
zwang
zwanzig
zwanzigerin
zwanzigmarkschein
zwanzigste
zwar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان