1 . فراموش کردن 2 . کنترل خود را از دست دادن
[فعل]

vergessen

/fɛɐ̯ˈɡɛsən/
فعل بی قاعده ضعیف فعل گذرا
[گذشته: vergaß] [گذشته: vergaß] [گذشته کامل: vergessen] [فعل کمکی: haben ]

1 فراموش کردن از یاد بردن

مترادف و متضاد entfallen nicht darauf kommen nicht im Gedächtnis/Kopf behalten sich nicht merken erinnern
etwas (Akk.) vergessen
چیزی را فراموش کردن
  • 1. Entschuldigung, ich habe Ihren Namen vergessen.
    1. ببخشید، من نام شما را فراموش کرده‌ام.
  • 2. Ich habe meinen Schirm im Hotel vergessen.
    2. من چترم را در هتل فراموش کردم (بردارم) [چترم را در هتل جا گذاشته‌ام].
  • 3. Ich habe seine Telefonnummer vergessen.
    3. من شماره تلفنش را فراموش کرده‌ام.
sofort/leicht/... vergessen
به‌سرعت/به‌آسانی/... فراموش کردن
  • Das vergisst man leicht.
    آدم به‌راحتی فراموش می‌کند.

2 کنترل خود را از دست دادن (sich vergessen)

مترادف و متضاد ausflippen ausrasten die Beherrschung verlieren durchdrehen
  • 1.Als er zum vierten Mal gefoult wurde, vergaß er sich und schlug seinen Gegenspieler.
    1. وقتی که برای چهارمین بار روی او خطا شد، او کنترل خود را از دست داد و به رقیبش تشر زد.
  • 2.Er hat sich im Zorn völlig vergessen.
    2. او کنترل خود را در خشم کاملاً از دست داد.
  • 3.Wie konntest du dich so vergessen?
    3. چگونه توانستی این‌گونه کنترل خود را از دست بدهی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان