خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هزینه ورودی
2 . پذیرش
3 . اجازه ورود
4 . اعتراف
[اسم]
admission
/ədˈmɪʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هزینه ورودی
مترادف و متضاد
entrance fee
entry charge
1.They are charging more for admission to the festival this year.
1. آنها هزینه ورودی بیشتری برای جشنواره امسال میگیرند.
2.What's the admission?
2. هزینه ورود چقدر است؟
2
پذیرش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پذیرش
1.Justine and I got admission at the same time.
1. من و "جاستین" در یک زمان پذیرش گرفتیم.
2.She's applied for admission to law school.
2. او برای پذیرش در دانشکده حقوق درخواست دادهاست.
3
اجازه ورود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اجازه ورود
1.All those who were not wearing a tie were refused admission to the club.
1. به همه آنهایی که کراوات نزده بودند، اجازه ورود به آن کلوپ داده نشد.
2.He gained admission into the association.
2. او به انجمن اجازه ورود پیدا کرد.
4
اعتراف
اذعان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اذعان
اعتراف
اقرار
1.He is a thief by his own admission.
1. او به اعتراف خودش یک دزد است.
an admission of guilt
اعتراف به گناه
A clever lawyer can cozen the prisoner into an admission of guilt.
یک وکیل باهوش میتواند زندانی را به اعتراف به گناه وادارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
admissible
admiringly
admiring
admirer
admired
admission fee
admit
admittance
admittedly
admixture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان