خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرزندخواندگی
2 . اتخاذ
[اسم]
adoption
/əˈdɑːpʃn/
قابل شمارش
1
فرزندخواندگی
1.She put the baby up for adoption.
1. او کودک را گذاشت تا به فرزندخواندگی قبول شود.
2
اتخاذ
تقبل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتخاذ
اخذ
مترادف و متضاد
acceptance
assumption
taking
تصاویر
کلمات نزدیک
adopted son
adopted child
adopted
adopt
adonis
adoptive
adoptive parent
adorable
adorant
adoration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان