خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حس بیگانگی داشتن
[فعل]
to alienate
/ˈeɪljəˌneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: alienated]
[گذشته: alienated]
[گذشته کامل: alienated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حس بیگانگی داشتن
بیگانه کردن، حس عدم تعلق داشتن
مترادف و متضاد
estrange
1.She felt alienated from the other students in her class.
1. او نسبت به دیگر دانش آموزان در کلاسش حس بیگانگی داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
alien
alice blue
alice band
algebra
algarroba bean
align
alike
alikeness
aliment
alimental
کلمات نزدیک
alienable
alien
alidade
alicia
alice
alienated
alienation
alienist
alight
align
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان