خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متصدی
2 . خدمتکار
3 . شرکتکننده
[اسم]
attendant
/əˈtɛndənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متصدی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هیئت همراه
همراه
a parking lot attendant
متصدی پارکینگ
2
خدمتکار
همراه
3
شرکتکننده
حاضر (در جایی)
تصاویر
کلمات نزدیک
attendance
attend to
attend a tv program
attend
attempted robbery
attending physician
attention
attention span
attentive
attentively
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان