1 . متصدی 2 . خدمتکار 3 . شرکت‌کننده
[اسم]

attendant

/əˈtɛndənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متصدی

معادل ها در دیکشنری فارسی: هیئت همراه همراه
a parking lot attendant
متصدی پارکینگ

2 خدمتکار همراه

3 شرکت‌کننده حاضر (در جایی)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان