خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نق زدن
2 . گورکن (جانورشناسی)
[فعل]
to badger
/ˈbædʒər/
فعل گذرا
[گذشته: badgered]
[گذشته: badgered]
[گذشته کامل: badgered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نق زدن
اذیت کردن، سوال پیچ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نق زدن
غر زدن
گیر دادن
مترادف و متضاد
pester
1.His daughter was always badgering him to let her join the club.
1. دخترش همیشه نق می زد تا او اجازه دهد عضو آن کلوب شود.
2.Reporters constantly badger her about her private life.
2. خبرنگارها مدام درباره زندگی شخصی اش سوال پیچش می کردند.
[اسم]
badger
/ˈbædʒər/
قابل شمارش
2
گورکن (جانورشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گورکن
1.Badgers are short-legged omnivores.
1. گورکن ها، همه چیز خواران پا کوتاهی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
badge
baddie
badass
bad-tempered
bad hair day
badger dog
badly
badminton
baffle
baffled
کلمات نزدیک
badge
baddy
bad-tempered
bad-smelling
bad-mouth
badinage
badly
badminton
badmouth
badness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان