Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گیج
[صفت]
baffled
/ˈbæfld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more baffled]
[حالت عالی: most baffled]
1
گیج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هاج و واج
سرگردان
مات
گیج
1.I'm baffled as to why she hasn't called.
1. گیج شدهام که او چرا هنوز زنگ نزده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
baffle
badness
badmouth
badminton
badly
baffling
bag
bag drop off
bag lady
bag lunch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان