خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبعید کردن
[فعل]
to banish
/ˈbænɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: banished]
[گذشته: banished]
[گذشته کامل: banished]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تبعید کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبعید کردن
مترادف و متضاد
exile
1.He was banished to Australia, where he died five years later.
1. او به استرالیا تبعید شد که پنج سال بعد همانجا مرد.
2.The children were banished from the dining room.
2. بچه ها از اتاق غذاخوری تبعید شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bangs
bangle
bangladeshi
bangladesh
bangla
banished
banishment
banister
banisters
banjo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان