Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آغشته کردن (گوشت و ... به چربی/روغن)
2 . شلال کردن
[فعل]
to baste
/beɪst/
فعل گذرا
[گذشته: basted]
[گذشته: basted]
[گذشته کامل: basted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آغشته کردن (گوشت و ... به چربی/روغن)
چرب کردن
1.Baste the potatoes occasionally.
1. سیبزمینیها را از هر از چند گاه به روغن آغشته کنید.
2
شلال کردن
کوک زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شلال کردن
کوک زدن
مترادف و متضاد
tack
1.Baste the zip under the edges so that it is concealed.
1. زیپ را زیر لبههای (لباس) کوک بزنید تا پنهان بماند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bastardy proceeding
bastardy
bastardly
bastardized
bastardize
baster
bastille
bastille day
bastinado
basting
کلمات نزدیک
bastardized
bastardize
bastard
bassoonist
bassoon
bastinado
basting thread
bastion
bat
bat an eyelid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان